حکایت عبرت آموز
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
حکایت عبرت آموز
نوشته شده در یک شنبه 11 فروردين 1392
بازدید : 896
نویسنده : سید علی سهرابی

و به مدت ده سال افریقا را زیر پا می گذارد و عاقبت به دنبال بی پولی ، تنهایی و یاس و

نومیدی خود را در اقیانوس غرق می کند .

اما زارع جدیدی که مزرعه را خریده بود ، روزی در کنار رودخانه ای که از وسط مزرعه میگذشت

، چشمش به تکه سنگی افتاد که درخشش عجیبی داشت . او سنگ را برداشت و به نزد

جواهر سازی برد . مرد جواهر ساز با دیدن سنگ گفت که آن سنگ الماسی است که نمی

توان قیمتی بر آن نهاد.

مرد زارع به محلی که سنگ را پیدا کرده بود رفت و متوجه شد سرتاسر مزرعه پر از سنگهای

الماسی است که برای درخشیدن نیاز به تراش و صیقل داشتند.

مرد زارع پیشین بدون آنکه زیر پای خود را نگاه کند ، برای کشف الماس تمام افریقا را زیر پا

گذاشته بود ، حال آنکه در معدنی از الماس زندگی می کرد !


در وجود هر یک از ما معدنی از الماس وجود دارد که نیاز به صیقل دارد ؛ معمولا آنچه که می

خواهیم ، هر آنچه آرزوی رسیدن به آن را داریم و بالاخره تحقق همه ی آرزوهایمان در اطرافمان

قرار دارد ، اما افسوس که متوجه ی آن نمی شویم .

در حالی که می بایست آستین ها را بالا زد و با برنامه ریزی و تلاش و کوشش صحیح الماس

وجودی مان را جلا ببخشیم

..





مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: